Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (1569 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich möchte mich beschweren. U من می خواهم شکایت بکنم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Ich möchte meine Reservierung stornieren. U من می خواهم رزروم را لغو بکنم.
Ich möchte einen Sitzplatz reservieren. U من می خواهم یک نشیمنگاه رزرو بکنم.
Ich möchte meine Internt Wertkarte wiederaufladen. U کارت اینترنتی ام را می خواهم دوباره شارژ بکنم.
Ich werde dazu ein Cisco-Ticket eröffnen und im Laufe des Tages eine Statusrückmeldung dazu geben. U من یک سیسکو تیکت باز خواهم کرد و در طول روز وضعیت آن را هم اعلام خواهم کرد.
Brauche ich eine Reservierung? U باید رزرو بکنم؟
Kann ich Sie darauf festnageln? U شما را به این متعهد بکنم؟
Ich kann wirklich nichts dafür. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
Gestatten Sie mir eine Frage? U اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
Ich bin froh, dass ich helfen konnte. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
Mir sind die Hände gebunden. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
Kann ich später auschecken? U می توانم بعدا تصفیه حساب بکنم؟
Ich wäre auch von allein darauf gekommen. U من خودم تنهایی می توانستم فکرش را بکنم.
Ich gedenke nicht, je wieder mit ihr zu arbeiten. U من تصور نمی کنم با او [زن] دوباره کار بکنم.
Ich muss heute studieren. من امروز باید درس بخوانم. [مطالعه بکنم]
Ich kann damit nichts anfangen. U من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
Wie kann ich das Zimmer kühler [wärmer] machen? U چطور می توانم اتاق را سردتر [گرمتر] بکنم؟
Das muss ich rot anstreichen. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
Ich muss zugeben, von Computern verstehe ich nichts. U من باید اعتراف بکنم که از رایانه چیزی نمی فهمم.
Darf ich mich auf Sie berufen? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
Er lässt mich die ganze schwere Arbeit allein machen. U او [مرد] میگذارد که من تمام کار سخت را خودم تنهایی بکنم.
Ich muss gestehen, dass ich gegen ihn irgendwie voreingenommen bin. U من باید اعتراف بکنم که تا حدی تمایل به تنفر از او [مرد] را دارم.
Ich kann mir nicht vorstellen, dass er mit dieser Arbeit zurechtkommt. U من نمی توانم در ذهنم مجسم بکنم که او [مرد] ازعهده این کار بر آید.
Ich möchte ein wenig ausholen und erläutern wie ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
Beschwerde {f} U شکایت
Beschwer {f} U شکایت
Anklage {f} U شکایت
Beschwerderecht {n} U حق شکایت
Ich möchte etwas zum Essen. من غذا می خواهم.
Ich möchte einen Liegewagenplatz. U من یک تختک می خواهم.
Ich möchte zwei Sitzplätze. U من دو تا نشیمنگاه می خواهم.
ächzen U شکایت کردن
verklagen U شکایت کردن
Eingabe {f} U شکایت نامه
Ich möchte ein Doppelzimmer. U من یک اتاق دو نفره می خواهم.
Ich möchte gerne zu Herrn ... U من می خواهم آقای ... را ببینم.
Ich möchte nach Schiraz. U من می خواهم به شیراز بروم.
Ich möchte ein Einzelzimmer. U من یک اتاق یک نفره می خواهم.
Ich brauche Benzin. U می خواهم بنزین بزنم.
Ich möchte ein Zweibett-Schlafabteil. U من یک واگن با دو تختخواب می خواهم.
Ich möchte noch eine Nacht bleiben. U من یک شب دیگر می خواهم بمانم.
Verwahrung {f} U اعتراض [شکایت] [حقوق]
Beschwerdebuch {n} U دفتر ثبت شکایت
Hör auf zu meckern. U [اینقدر] شکایت نکن.
verklagen U به دادگاه شکایت کردن
Hör auf zu jammern. U [اینقدر] شکایت نکن.
Ich möchte meine Reservierung ändern. U من می خواهم رزروم را تغییر بدهم.
Ich möchte meine Reservierung bestätigen. U من می خواهم رزروم را تایید کنم.
Ich möchte ein Zimmer für drei Personen. U من یک اتاق برای سه نفر می خواهم.
Nichts für ungut! U نمی خواهم توهین کنم!
Zuerst möchte ich sagen, dass ... U نخستین همه می خواهم بگویم که ...
Ich möchte gerne zu Herrn ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
Ich gehe der Sache nach. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
Ich möchte ein Auto mieten. U من یک خودرو می خواهم کرایه کنم.
Ich möchte einen Sitzplatz am Fenster. U من یک صندلی کنار پنجره می خواهم.
Ich möchte einen Sitzplatz am Gang. U من یک صندلی نزدیک به راهرو می خواهم.
Ich möchte einen Schlafwagenplatz. U من یک جا در واگن تختخواب دار می خواهم.
Reklamation {f} U شکایت [نارضایتی ] [مثال: از مشتری]
Einspruch {m} U اعتراض [شکایت] [واخواست] [ایراد ]
vorbeugende Warnung {f} U اعتراض [شکایت] [واخواست] [ایراد ]
Ich muss gestehen, ich besuche meine Eltern nicht so oft wie ich sollte. U من اعتراف می کنم که من پدر و مادرم را به اندازه ای که باید دیدار بکنم نمی کنم.
Ich möchte mich ausziehen. U من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
Ich möchte ein Zimmer für drei Nächte reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای سه شب رزرو کنم.
Ich will Sie nicht länger aufhalten. U نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
Ich mache das schon. U من این کار را انجام خواهم داد.
Ich möchte mein eigenes Zuhause haben. U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
Eine Fahrkarte nach Abadan. U یک بلیط [قطار یا اتوبوس] به آبادان می خواهم.
Ich werde dir zuliebe darauf verzichten. U من بخاطر تواز آن دست خواهم برداشت.
Ich werde einen Prozess anstrengen. U من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
Ich werde es mir überlegen. U در این خصوص فکر خواهم کرد.
Lassen Sie sich nicht abhalten! U نمی خواهم مزاحم شما باشم!
Beanstandung {f} U شکایت [مثال: از خراب بودن دستگاهی]
weiterglimmen U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
weiterschwelen U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
Ich will mich dazu nicht äußern. U من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Ich möchte ein Zimmer für morgen reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای فردا رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für den einundzwanzigsten Juni reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای ۲۱ ژوین رزرو کنم.
Ich möchte mir alte Münzen ansehen. U من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
Sie hat zugesagt, mich am Freitag zu vertreten, aber ich würde den Bogen überspannen, wenn ich sie bitte, das auch am Samstag zu tun. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
Wenn ich nur daran denke, kommt es mir schon hoch! U وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
Sie müssen mich anhören. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
Ich möchte morgen früh [mittag, abend] um ... Uhr abfahren. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
Beleidigungsklage anstrengen U از کسی برای افترا [تهمت] شکایت کردن [حقوق]
Ich brauche bleifrei [Normal, Super, Diesel] . U بنزین بدون سرب [معمولی. سوپر. دیزل] می خواهم بزنم.
Jemanden wegen Ruhestörung [bei der Polizei] anzeigen U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
Ich werde ihn morgen anrufen - oder nein, ich versuch's gleich. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
Eines Tages möchte ich ein Pferd haben, das ganz mir gehört. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
eine Reklamation anzeigen [über] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
einen Mangel rügen [wegen] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
prozessieren U تعقیب قانونی کردن [دادخواست دادن] [به دادگاه شکایت کردن] [حقوق]
eine Beanstandung machen [über] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
klagen U تعقیب قانونی کردن [دادخواست دادن] [به دادگاه شکایت کردن] [حقوق]
Ich möchte ein Zimmer für eine Person [zwei Personen] reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای یک نفر [دو نفر] رزرو کنم.
Jemanden anzeigen U ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
klagen [über] U نالیدن [گله کردن] [شکایت کردن ] درباره
Verräterin {f} U کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند. [زن]
Veleumder {m} U کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند.
Verleumderin {f} U کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند. [زن]
Verräter {m} U کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند.
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu! U الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Recent search history Forum search
1چطور می توانم واژه ها را تایید confirm بکنم؟
2ich habe gesorgt ich werde gesorgt haben was bedeutet
1hergehen
1präposition
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com